حمیدرضاجونمحمیدرضاجونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

روح زندگی ام

ماه رمضونی...

این دومین ماه رمضونی که باپسرم هستم البته رمضان پارسال به علت حاملگی نتونستم روزه بگیرم ولی امسال روزم با وضعیتی که من دارم هم کم خونی هم کم انرژی بودنم به گوگول شیر میدم ان شاالله که خداروزمو قبول کنه آمین..... گوگولی با بابایی همچین انس گرفتی که نگو من فک نمیکردم زودباهم جور شین چون بابایی هی میرفت مشهد ازت دور بود ولی الان دیگه درسش تموم شده فقط پایان نامش مونده که اینم ان شاالله تموم میشه خلاصه که الان بابای پیشته ....    
27 تير 1393

شکوفاشدن پسرم

اگه گل پسرم این چند مدت مریض نمیشد حتما میتونست بشینه الان خیلی لاغر شده چون بیست وپنجم خردادبهش واکسن زدیم ودرست یه هفته تب واسهال بود تبش جوری بود که من وقتی روپاهام لالایش می کردپاهام می سوخت ازبس که داغ بود دکتر که بردمش گفت احتمال داره براثر تحریمی که ایران شده واکسن از پاکستان باشه وگفت این دومین بچه ایی که توی این هفته میارن اینجوری میشه خلاصه بعداز یه هفته تبش خوب شد ولی اسهالش بند نشد که دوباره بردیمش دکتر خداروشکر الان بهتر شده الهی مامان فدات بشه عزیزم چقد سختی کشیدی بابایی هم که رفت امتحاناشو بده الان تموم شدن. راستی یادم رفت بگم که بابایی دیروز رفت تهران برای مسلبقات داوریه پاورلیفتینگ باباجون بهت افتخار می...
12 تير 1393
1